Face bouk
هنری فرهنگی اجتماعی سیاسی ورزشی مذهبی اقتصادی
دو شنبه 2 دی 1392برچسب:جملات تاثیر گذار, :: 7 بعد از ظهر :: نويسنده : setareh
عشـــــــــــق را باور ندارم. . .
دلم شـــــــور نگـــــــاهی را میزد که اکنون در نگاه دیگـــــری خیـــره اســـــــت.
گوش هایم گــــــــرم صدایی بود که اکنــــــــون آرامش بخـــــش سمع دیگری است.
حل اندیشه ام درسخنی است که او میگفت ودیگر نمیگوید:
بعد ازتو؛
عشـــــــــق را باور نــــدارم عشـــــــق بر زبانــــــم جاری اســــــت
امـــــا نمیگـــــــــذارم به قلـــــــبم نفوذ کنـــــد
من نیزعشـق را باور ندارم.
سه شنبه 15 مرداد 1398برچسب:نزدیکی چیست و چه میکند, :: 3 بعد از ظهر :: نويسنده : setareh درس عبرت (اين رابراي خودم نوشتم) بادستان خودم......
پاي هر خداحافظي محكم باش......
كمكم ياد مي گيري تفاوت ظريف
ميان نگهداشتن يك دست
و زنجير كردن يك روح را......
اين كه عشق تكيه كردن نيست
و رفاقت اطمينان خاطر......
و ياد مي گيري بوسه ها قرارداد نيستن
و هديه ها معني عهد و پيمان نمي دهد......
كم كم ياد مي گيري
كه حتي نور خورشيد هم مي سوزاند اگر
زياد آفتاب بگيري ......
بايد باغ خودت را پرورش دهي
به جاي اينكه منتظر باشي كسي برايت گل بياورد......
ياد مي گيري كه ميتواني تحمل كني
كه محكم باشي پاي هر خداحافظي......
ياد مي گيري كه خيلي مي ارزي
دو تا رفيق عاشق يك دختر ميشن دختره ميگه من 2 تا جام مشروب ميارم كه تو يكيش زهره هركس زنده بمونه اون با من ازدواج ميكونه رفيق اولي مي خوره و ميگه: به سلامتي اينكه من بميرم و رفيقم به عشقش برسه رفيق دومي مي خوره و ميگه: به سلامتي اينكه من بميرم و رفيقم به عشقش برسه هيچ كدومشون نمي ميرن بعد دختره يك جرعه ميخوره و ميگه: زهر تواين بود!!!!!!!! ميخورم به سلامتي اين دوتا رفيق كه من بميرم و رفاقت اين 2 به هم نخوره (کاشکی بعضی ازاین پسرامعرفت مارو داشتن)
دو تا رفيق عاشق يك دختر ميشن دختره ميگه من 2 تا جام مشروب ميارم كه تو يكيش زهره هركس زنده بمونه اون با من ازدواج ميكونه رفيق اولي مي خوره و ميگه: به سلامتي اينكه من بميرم و رفيقم به عشقش برسه رفيق دومي مي خوره و ميگه: به سلامتي اينكه من بميرم و رفيقم به عشقش برسه هيچ كدومشون نمي ميرن بعد دختره يك جرعه ميخوره و ميگه: زهر تواين بود!!!!!!!! ميخورم به سلامتي اين دوتا رفيق كه من بميرم و رفاقت اين 2 به هم نخوره (کاشکی بعضی ازاین پسرامعرفت مارو داشتن)
دو تا رفيق عاشق يك دختر ميشن دختره ميگه من 2 تا جام مشروب ميارم كه تو يكيش زهره هركس زنده بمونه اون با من ازدواج ميكونه رفيق اولي مي خوره و ميگه: به سلامتي اينكه من بميرم و رفيقم به عشقش برسه رفيق دومي مي خوره و ميگه: به سلامتي اينكه من بميرم و رفيقم به عشقش برسه هيچ كدومشون نمي ميرن بعد دختره يك جرعه ميخوره و ميگه: زهر تواين بود!!!!!!!! ميخورم به سلامتي اين دوتا رفيق كه من بميرم و رفاقت اين 2 به هم نخوره (کاشکی بعضی ازاین پسرامعرفت مارو داشتن)
دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:سخن دکترشریعتی, :: 6 بعد از ظهر :: نويسنده : setareh دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:سخن دکترشریعتی, :: 6 بعد از ظهر :: نويسنده : setareh موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|